د

دوست داشتم اشک بودم تو چشمانت متولد میشدم

روی گونه هات زندگی میکردم

و

زیر پایت میمردم

تا بدونی چقد دوست دارم

کنارت چقدر حال من بهتره

از این حالی که این روزا میشه داشت

اگه دنیا هرچی که داشتم گرفت

ولی دستتو توی دستام گذاشت

بگو تا کجا میشه هم دست بود

تو راهی که بی راهه همپای  ماست

توصبحی که تاریک تر از شبه

تو این شب که کابوس رویای ماست

با چشمات پر کن نگاه منو

که یه عمره از وهم خالی تره

حقیقی ترین لحظه هامو ببین

که از آرزو هم خیالی تره

بگو تا کجا میشه هم دست بود

تو راهی که بی راهه همپای ماست

تو صبحی که تاریک تر از شبه

تو این شب که کابوس کابوس رویای ماست

ساکت که میشوی

چشمانت

پر از بوسه میشود

و لبهایت در التهاب یک گل سرخ

زیر باران

میتپد تورا

در رنگین کمان آغوشم

قاب میگیرم

و چونان پرنده ای در مشت

رها میشوم

در افق های آبی تو

هیجانی ست

شورش چشمانت

در اعتصاب لبهایت!

روی تکه ای از بدنم برای او مینویسم که همیشه وهمه جا با او باشم تا او شاد باشد.

همان کسی که تنها عشق زندگی من است تا زمانی که قلبم بایستد

دلم کوچک است!

کوچکتر از باغچه پشت پنجره!

اما آنقدر جا دارد تا برای کسی که دوستش دارم

نیمکتی بگذارم برای همیشه...

مهربانی یعنی تو...

وقتی بی هیچ بهانه ای صدایم می کنی...

کنارم که هستی

زمان هم مثل من دستپاچه میشود

عقربه ها دوتا یکی میپرند

اما همین که میروی

تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بهم

جانم را میگیرند ثانیه های

بی تو...

اگه یه زن

تو رو اونقدر دوس داشته باشه که

از آرزوهاش بخاطرت بگذره،

از خدا یه عمر تازه بخواه!

یه عمر واسه خوشبخت کردنش خیلی کمه!

لبخندتو

معجزه شیرینی است

که رویای بهشت را

در دل آدم

زنده میکند...

دوستت دارم!

گفتنش ساده است

شنیدنش هم

اما فهمیدنش

دشوارترین کار دنیاست این روزها

اما همین دشواری زیباست!

زیباست برای خاطر اطمینان- دلت

که بفهمد

هر آواره ای عاشق نیست

هر رهگذری مجنون

و تو لیلی خاطره های هر کس نخواهی بود

دوستت دارم ساده ترین دشوار دنیاست

برایش بایداز

 من

گذشت

باید به ما رسید

به عشق رسید

از بوسه های قلابی تلفنی خسته شدم

از بغل های محکم اس ام اسی

از همه خسته ام

تو کنارم باش...

هوای تنت کافیست...

لحظه هایم مال تو...

به قیمت صفر"تومن"

همین که

تو کنار من باشی...

ثروتمندترین انسانم...

به رازهای آفرینش ایمان می آورم

قصه ی ما

قصه ی همان پروانه ایست

که در آن سوی سرزمین های ناشناخته ی عشق...

پرواز میکند...

مثل تو...

تو در ورای ماورای من...

کسی را دوست بدارید که قلبتان بخواهد نه چشمتان!

نگران حرف یا فکر دیگران نباشید!

این عشق شماست نه دیگران!

میدانم تو که باشی... یک ریز شعر میگویم...

من از چشم های تو شعرهایم را کش میروم...

همیشه کسی که تورا باور دارد یک قدم از کسی که تورا دوست دارد جلوتر است

من تورا باور دارم تو نیز مرا باور کن که در این مهلکه به باور تو خرسندم...

تمام خستگی هایت را یک جا میخرم

تو فقط قول بده صدای خنده هایت را به کسی نفروشی...

رفتار عاشقانه زن را باید از دلنتنگیش فهمید...

از شوق بی تابش برای دیدار...

از حس کودکانه اش برای آغوش...

مراقب شادی توام همچنان که تو پاسبان شادی منی

در آرامش نخواهم بود اگر در آرامش نباشی...

صدایت در گوشم زمزمه میشود و نگاهت در ذهن مجسم، ولی من تو را میخواهم، نه خیالت را

عشق از نگاه من و تو تشکیل میشود،گاهی تمام من به تو تبدیل میشود.

عشق من باش نه برای اینکه در این دنیای بزرگ تنها نباشم،تو باش تا در دنیای بزرگ تنهاییم تنهاترین باشی

هوای بودنت پیچیده در کنج خیالم...

وجودم لبریز است از شوق دیدار تو...

ضربانم نامیزان میزند از دوریت...

بیا و رنگ شادی بپاش به تاریکی سرنوشتم...

هیچ چیز لذت بخش تر از اون لحظه ای نیست

تو در سرت هوای اون باشه

و

ببینی یه پیام میاد

و میگه عشق من در چه حاله؟!!!

پارسال، همین روزا بود..

که دلم،

کم کم

دلشو به چشامت باخت...!!

دیوانگی هایم را باور کن...

قدر روزهای بارانی را میدانم!

قدر روزهایی که بی چتر

تن به تب سپردم...

پاشویه های بعدش

به همه درد و هذیان هایش می ارزد...

دل کندن 

اگر آسان بود

فرهاد

به جای 

کوه،

دل میکند

سالگرد آشناییمون مبارک عشقم

 ایستاده ام...

بگذار سرنوشت راهش را برود...!

من،

همین جا،

کنار قولهایت،

درست روبه روی دوست داشتنت،

و در عمق نبودنت،

محکم ایستاده ام...!

تو مالک تمام احساسم هستی

تمام عشقم

تمام احساس ناب دست نخورده ام

که حاضر نیستم

حتی ذره ای از آن را

با هیچکس تقسیم کنم

با هیچکس جزتو

نه

احساسم را با تو تقسیم نمیکنم بلکه

آن را به تو تقدیم میکنم

تمام احساسم را، تمام عشقم را...

گاهی چقدر دلم هوس شیطنت میکند...

از همان شیطنت هایی که حرف تو پشت بند آن باشد که بگویی...

مگه دستم بهت نرسد...

وای که چقد لذت بخشه...

سرم درد میکند برای دردسر

وتو میدانی که آنقدر دوستت دارم که

حتی اگر سرم به سنگ بخورد دا سنگ به سرم

از دوس داشتنت دست برنخواهم داشت